پیام‌نما

إِنَّ‌اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ وَإِيتَاءِ ذِي‌الْقُرْبَىٰ وَ يَنْهَىٰ عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ وَالْبَغْيِ يَعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ * * * به راستی خدا به عدالت و احسان و بخشش به خویشاوندان فرمان می‌دهد و از فحشا و منکر و ستمگری نهی می‌کند. شما را اندرز می‌دهد تا متذکّر [این حقیقت] شوید [که فرمان‌های الهی، ضامن سعادت دنیا و آخرت شماست.] * * * حق به داد و دهش دهد فرمان / نيز انفاق بهر نزديكان

صدای «گرامافون» در کتابفروشی‌ها شنیده شد

صدای «گرامافون» در کتابفروشی‌ها شنیده شد

مجموعه داستان «گرامافون» نوشته مژده الفت توسط انتشارات همشهری منتشر و راهی بازار نشر شد.

به گزارش خبرنگار مهر، این کتاب دوم عنوان از مجموعه «داستان ایرانی» است که انتشارات همشهری چاپ می‌کند. این کتاب که مجموعه‌ای از 13 داستان کوتاه است، نخستین کتاب الفت در حوزه ادبیات داستانی و حاصل حضور در کارگاه رمان‌نویسی کامران محمدی است.

فراگیری زبان ترکی استانبولی، ترجمه داستان‌هایی از نویسندگان ترک و همچنین لذت همنشینی با کلمات، دلایلی هستند که الفت می‌گوید به خاطرشان قلم و جوهر خوش‌نویسی، ساز و دیگر دل‌خوشی‌هایش را کنار گذاشته تا به ادبیات داستانی بپردازد. «گرامافون» اولین کتاب این داستان‌نویس است که به گفته‌اش رشته واحدی آن‌ها را به هم وصل نمی‌کند و هر داستان فقط یک مهره است. درونمایه اصلی داستان‌های «گرامافون»، عدم درک متقابل و شکل ارتباط انسان‌هاست. نویسنده درباره داستان‌های این کتاب معتقد است هر داستان، فقط یک مهره است و هر مهره طرح و رنگی از حس و حال، دغدغه‌ها و ایده‌های نویسنده‌اش دارد.

«عبور موقت»، «روزی که ماهی شدم»، «قبض برق و نان بربری»، «اسپایدرمن»، «سقوط»، «صدای کندلوس»، «پشه‌ها با سوادند!»، «گرامافون»، «سبزی‌پلو با اره‌ماهی»، «مادربزرگ، دخترم فقط یه نفره!»، «کاش بترکه!»، «دعا» و «منگنه» عنوان داستان‌های این کتاب هستند.

در قسمتی از داستان «گرامافون» از این کتاب می‌خوانیم:

پدر و برادرم به من نگاه می‌کنند. برادرم لب‌هایش را کج می‌کند و ابروهایش را بالا می‌اندازد؛ یعنی منظور پسرت چیه؟ سرفه‌ای می‌کنم و با صدایی که انگار از ته چاه بیرون می‌کشم، می‌گویم: انسانیت اینم نیست که خودمونو وسط هر کاری که مهارت و توانشو نداریم بندازیم و بدتر دردسر درست کنیم. رفتن توی آتیش کار من و تو نیست. کار آتش‌نشان‌هاست که لباس و تجهیزاتشو دارن. توی شرایط اون جوری...

نگاه تندی به من می‌اندازد و می‌گوید: آره. توی شرایط اون جوری ما باید بپیچیم توی خونه‌‌مون، در و پنجره رو ببندیم و بنشینیم آجیل بخوریم، فیلم نگاه کنیم. منتظر بمونیم تا همسایه‌مون خاکستر بشه. بعد بریم سر خاک و واسش گریه کنیم؛ یعنی ما خیلی مهربونیم. آره؟

پدر همسرم می‌گوید: ای بابا. یعنی شماها واقعا هیچ کاری نکردین؟

زنم ابروهایش را بالا می‌برد و می‌گوید: وا! مگه می‌شه آقاجون؟ من خودم فوری زنگ زدم آتش‌نشانی.

کامیار کف دست‌هایش را چند بار به هم می‌کوبد و می‌گوید: آفرین. واقعا خیلی زحمت کشیدین. رو به پدربزرگش ادامه می‌دهد: می‌دونی چیه آقاجون، اومدن وسط خیابون، به جای کمک، دو نفری دستای منو چسبیدن و نمی‌ذارن هیچ غلطی بکنم. می‌گم خب بیاین بریم بلکه بتونیم کمکی بکنیم. می‌گن نه! تو خودتو قاطی نکن. آخه اینم شد حرف؟ اگه خونه ما بود و دیگران همین کارو کرده بودن که شما کردین، الان می‌گفتین دوره بدی شده و همسایه‌هامون انسان نیستن و آی مهربونی چی شد و کجا رفت!

زنم می‌گوید: یعنی ما باید می‌ذاشتیم تو بری توی اون مهلکه که دور از جون خودتو آتیش بزنی؟...

این کتاب با 92 صفحه، شمارگان هزار و 500 نسخه و قیمت 4 هزار و 500 تومان منتشر شده است.

کد خبر 2143410

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha